جدول جو
جدول جو

معنی ینی شهر - جستجوی لغت در جدول جو

ینی شهر
(یِ شَ)
نام قضایی است در ولایت خداوندگار و با ناحیۀ ازنیق 85 پارچه ده دارد و عده اهالیش به 58202 تن بالغ می گردد. قسمت اعظم اراضی اش جلگۀ ینی شهر را تشکیل می دهد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نی شکر
تصویر نی شکر
نوعی نی با برگ های دراز، گل های سرخ کم رنگ و ساقه های بلند که در آن مغزی وجود دارد که دارای مادۀ قند است و از آن قند و شکر درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه دارای 250 تن سکنه است. آب آن از صوفی چای است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تُ شَ)
دهی از دهستان کوهبنان بخش راور است که در شهرستان کرمان واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
نام یکی از بخشهای چهارگانه شهرستان چاه بهار و همچنین نام قصبۀ مرکز بخش است. در شمال چاه بهار واقع شده و حدود آن به شرح زیر است:از طرف شمال به بمپور از شهرستان ایرانشهر، از مشرق به بخش قصرقند، از جنوب به بخش مرکزی چاه بهار و دهستان کنارک، از مغرب به بخش کهنوج از شهرستان جیرفت. منطقه ای کوهستانی و گرمسیر است. آب قراء بخش از قنوات و رودخانه و چشمه تأمین می شود. این بخش دارای دو رودخانه است: اول رودخانه گه که از ارتفاعات نیک شهر و هیچان سرچشمه گرفته پس از مشروب نمودن آبادیهای اطراف خود وارد دهستان کنارک می شود، رود خانه مذکور از نیکوجهان که گذشت خشک و بی آب است. دوم رود خانه راپچ، این رودخانه از ارتفاعات فنوج بخش بمپور و بنت سرچشمه گرفته پس از مشروب نمودن آبادیهای اطراف خود وارد دهستان کنارک شده در خورکالک به دریا می ریزد.
بخش نیک شهر جزو شهرستان چاه بهار است و از دو دهستان به شرح زیر تشکیل شده است. 1- دهستان بنت دارای 33 آبادی و 7500 نفر جمعیت. 2- دهستان نیک شهر دارای 54 آبادی و 10500 نفر جمعیت.
جمع قراء بخش 87 قطعه و جمعیت آن ها 18000 نفر است. مرکز بخش قصبۀ نیک شهر است که نام قدیم آن گه بوده. جادۀ ایرانشهر به چاه بهار از قصبۀنیک شهر و تقریباً از وسط بخش می گذرد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مرکّب از: بی + شهر، غریب. (مهذب الاسماء، رجوع به شهر شود، بی تاب. (ناظم الاطباء)، بی صبر و بی تحمل:
چون صبا با تن بیمار و دل بی طاقت
بهواداری آن سروخرامان بروم.
حافظ.
- بی طاقت و تاب شدن، بی صبر و تحمل شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ شَ)
نام ویرانۀ شهری است که در استان فارس ایران و درهشت هزارگزی بندر بوشهر قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). نام شهری به خوزستان. (فیروزآبادی) (منتهی الارب). ریواردشیر. ناحیۀ کوچکی از ولایت ارجان خوزستان. (یادداشت مؤلف). خرابۀ ری شهر در نه هزارگزی بندر بوشهر کنونی قرار گرفته و بوشهر، ری شهر و چند قریۀ دیگر در شبه جزیره ای واقع شده که از سمت شمال محدود است به خور سلطانی، از مغرب به دریا، از جنوب به خلیج کوچک هلیله. نوشته اند که در زمان نادرشاه (1150ه. ق.) جمعیت ری شهر به بوشهر انتقال یافت و در نتیجه ری شهر متروک ماند و خراب گردید. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به انجمن آرا و آنندراج و قاموس الاعلام ترکی ومجمل التواریخ و القصص ص 63 و فارسنامۀ ابن بلخی ص 114 و 149 و 150 و نزهه القلوب چ لسترنج ج 3 ص 130 شود
لغت نامه دهخدا
(نِ یَ)
دهی است از دهستان رودبال بخش داراب شهرستان فسا. در 6هزارگزی غرب باختر داراب در دامنۀ گرمسیری واقع است و یکصد تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و محصولش غلات و پنبه و حبوبات و شغل مردمش زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
((نَ شَ یا نِ ش کَ))
نوعی از نی با ساقه های بلند که برگ های دراز و گل های سرخ کم رنگ دارد. در داخل آن شیره ای وجود دارد که از آن شکر به دست می آورند
فرهنگ فارسی معین
شکر، شکر هندی
فرهنگ گویش مازندرانی